نظرات شما عزیزان:
دخی بی مخ _ محیا
ساعت10:14---1 ارديبهشت 1394
طناب دار جلو چشام
یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام
رفیقام قاطی دشمنام،
نمیشه تشخیص دادشون از هم
مثل ضربه هایی که زده بودم
نا منظم و پشت سر هم
میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر
یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر
نگاهش قفل تو چشام
خالی میشه زیر پاهام
یکم سر و صدا
تــــــــــــــــــــمــــــ ــــــــــــــــــــام
یه چهار پایه چوبی کهنه میرقصه زیر پاهام
رفیقام قاطی دشمنام،
نمیشه تشخیص دادشون از هم
مثل ضربه هایی که زده بودم
نا منظم و پشت سر هم
میاد جلو یه نفر با یه پارچه رو سر
یه ادم ترسو که داره فکرای زیادی توی سر
نگاهش قفل تو چشام
خالی میشه زیر پاهام
یکم سر و صدا
تــــــــــــــــــــمــــــ ــــــــــــــــــــام
هی رفیق!
بدون چتر کنارم قدم نزن خیس دلتنگی هایم میشوی...
دنیای من ابری تر از ان است که فکرش را میکنی...
بدون چتر کنارم قدم نزن خیس دلتنگی هایم میشوی...
دنیای من ابری تر از ان است که فکرش را میکنی...
reyhane
ساعت6:21---22 فروردين 1394
انتظارش ، انتظارم سير كرد
آنكه ميخواهد بيايد دير كرد
تا به کى در انتظارش ديده بر در دوختن؟
آمدن ، رفتن ، نديدن ، سوختن
آنكه ميخواهد بيايد دير كرد
تا به کى در انتظارش ديده بر در دوختن؟
آمدن ، رفتن ، نديدن ، سوختن
به بعضیا باید گفت تردمیل میخوای چیکار اعصاب من هست!!!!!!!!!!!!!!!!
به بعضیا باس گف:
خجالت اعتیادنداره....
تفریحی هم ک شده، بعضی وقتا بکش!!!!
خجالت اعتیادنداره....
تفریحی هم ک شده، بعضی وقتا بکش!!!!
تـا حــالا شـده هنــدزفــرے بــزارے گـوشـت دراز بڪـشــے...
خــوابـتــــ ببــره آبــــ بــره تــوش خـیــس شــہ؟؟؟
نـگــرفـتــے حــرفـمــو؟!
هــــــــــــــــــــHeــــــ ــــــــــــــہ....
بـیــخـیال...!
خــوابـتــــ ببــره آبــــ بــره تــوش خـیــس شــہ؟؟؟
نـگــرفـتــے حــرفـمــو؟!
هــــــــــــــــــــHeــــــ ــــــــــــــہ....
بـیــخـیال...!
Daqiqan
خــٌــدایــــــا !!
آغوشـَــت را اِمشب به من میدَهـــــی ؟
برای گفتن !
چیــــزی نـَــدارم ..امـــا برای شنفتن ِ حرفهـــــای تو ؛
گوش بسیــــــار . . .
می شـَــود من بغـــض کنــَــم ؟
تو بگـــویی :
مگر خدایت نباشــَــد که تو اینگــــونــه بغض کنــــی . . . ؟
می شود مـَــن بگویـــَــم “خـدایـــــا”
تو بگـــویی :جان ِ دلـــم . . . !
می شـــود بیـــایی ؟
تمنــــا میکنـــَـم
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﺩﻧﯿــــﺎ ﺑﺪ ﻧﯿــﺴﺖ !!
ﮔﺎﻫﯽ ﯼ ﻧﻔﺮ
ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺶ … ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ … ﺑﺎ ﮐﻼﻣﺶ … ﺑﺎ ﻭﺟــﻮﺩﺵ … ﺑﺎ ﺑـــﻮﺩﻧﺶ …
ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻣﯿﺴـــﺎﺯﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮎ ﺩﯾﮕﺮ
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
ﮔﺎﻫﯽ ﯼ ﻧﻔﺮ
ﺑﺎ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺶ … ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ … ﺑﺎ ﮐﻼﻣﺶ … ﺑﺎ ﻭﺟــﻮﺩﺵ … ﺑﺎ ﺑـــﻮﺩﻧﺶ …
ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻣﯿﺴـــﺎﺯﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﮎ ﺩﯾﮕﺮ
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﯽ
گفتم خدایا دلگیرم
گفت: حتی از من؟
گفتم خدایادلم را ربوده اند
گفت: پیش از من؟
گفتم خدایا دوری ازمن
گفت: تو یا من؟
گفتم خدایا تنهاترینم
گفت: بیشتر از من؟
گفتم خدایا اینقدرنگو من
گفت: من تو ام تو من!
حتما بخون خیلی قشنگه پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،این پیاموبه 9نفربفرست آرزوت برآورده میشه،باور نمیکردم واقعاقبول شداگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتوقبول نمیکنه ساعتتونگاه کن ببین 9دقیقه بعد1اتفاق خوشحالت میکنه..
مــــــنظورم بــــــه
خیلیــــــــــــاس
کـــه بــــدونـــــــــــن
اینجوریــــاس☞
√همـــــــــیشه ســـــرم
بـــــــــالاس
چــــــــون بالاســـــرم
خـــــــــداس√
♡خــــیلی وقـــتا تــو
خــودمــــــــــــم
چـــون مـــــن عاشـــق
خــــودمـــــــــــم♡
✘گــــاهی وقــتا
هستـــم رو فـــاز
گاهــــی وقتــــام
هـــی فــاز رو فـــاز✘
††حــــالا شــــمام هــــی
بـــــــه خـــــــــــودت†† ⊆بـــــــــــــــــناز
خیلیــــــــــــاس
کـــه بــــدونـــــــــــن
اینجوریــــاس☞
√همـــــــــیشه ســـــرم
بـــــــــالاس
چــــــــون بالاســـــرم
خـــــــــداس√
♡خــــیلی وقـــتا تــو
خــودمــــــــــــم
چـــون مـــــن عاشـــق
خــــودمـــــــــــم♡
✘گــــاهی وقــتا
هستـــم رو فـــاز
گاهــــی وقتــــام
هـــی فــاز رو فـــاز✘
††حــــالا شــــمام هــــی
بـــــــه خـــــــــــودت†† ⊆بـــــــــــــــــناز
ﺗﻮﺑﻬــــــﺶ ﻣﯿﮕــﯽ
✵↩ﺩﺧﺘــــــﺮﺑــــازی↪✵
مـــــﻦ ﻣﯿﮕـــﻢ
✠↙لـــــاﺷــــﯽ ﺑــــﺎﺯﯼ↘✠
ﭼﻮﻥ❦ ﺩﺧـــــﺘﺮ❦ ﻭﺍﺳﻪ卐ﺑـــــــــﺎﺯﯼ卐ﻧﯿﺴ ﺖ
ﻭﺍﺳــــــﻪ
❀♥ﺯﻧــــــــﺪﮔــــﯿـــــ< br />
نامردها !
چند بغض به یک گلو ؟
چند بغض به یک گلو ؟
سلامتی سیگارم که مطمئنم قبل از من با کسی لب نگرفته
خــــــــــدایا دریاب این بنده ات را…
بنده ای کہ تو خنده هاش گفت: خـــــــــــــــدایا شـــــــــــکرت !!
و تو گریه هاش گفت: خــــــــدا بــــــــــزرگه !!
و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت: مــــــــــنم خدایی دارم.
بنده ای کہ تو خنده هاش گفت: خـــــــــــــــدایا شـــــــــــکرت !!
و تو گریه هاش گفت: خــــــــدا بــــــــــزرگه !!
و وقتی ادمات دلشو شکستن گفت: مــــــــــنم خدایی دارم.
بسلامتی اون لحظه ای که از همه دنیادلت گرفته…
نه کسی رو داری باهاش دردودل کنی…
نه دلت میخواد کسیو ناراحت کنی…
سکوت میکنی وتو دلت میگی: باشه اینم میگذره.
نه کسی رو داری باهاش دردودل کنی…
نه دلت میخواد کسیو ناراحت کنی…
سکوت میکنی وتو دلت میگی: باشه اینم میگذره.
خدایا دقت کردی شوخی شوخی داریم بزرگ میشیم!!!
قرار نیست مارو یخورده به ارزوهامون برسونی؟؟؟
fatemeh
ساعت23:32---12 اسفند 1393
لیست کارهای امروز من:
1-شمارش نعمت هایم
2-تمرین مهربانی
3-رها کردن آنچه از کنترلم خارج است
4-تنفس عمیق
5-کمک پنهانی به دیگران
6-زندگی از سر شوق
7-خندیدن از ته دل
1-شمارش نعمت هایم
2-تمرین مهربانی
3-رها کردن آنچه از کنترلم خارج است
4-تنفس عمیق
5-کمک پنهانی به دیگران
6-زندگی از سر شوق
7-خندیدن از ته دل
fatemeh
ساعت23:31---12 اسفند 1393
باید خوب و بد دنیا را پذیرفت،
وقتی ناراحتی لبخـــ☺ـــند زد،
به داشته ها عشـــ♥ـــق ورزید و
آنهایی که رفــــته اند را به خــاطر سپرد...
همیشه بـــبخشـــید ولی هرگز چیزی را فــــراموش نکنید،
از اشــــتباهاتتان درس بگیرید اما هرگز افســــوس نخورید،
آدمها تغیــــــیر میکنند؛
مشــــــکلات بوجود می آیند؛
اما یادتان باشد
زندگی میگذرد...
وقتی ناراحتی لبخـــ☺ـــند زد،
به داشته ها عشـــ♥ـــق ورزید و
آنهایی که رفــــته اند را به خــاطر سپرد...
همیشه بـــبخشـــید ولی هرگز چیزی را فــــراموش نکنید،
از اشــــتباهاتتان درس بگیرید اما هرگز افســــوس نخورید،
آدمها تغیــــــیر میکنند؛
مشــــــکلات بوجود می آیند؛
اما یادتان باشد
زندگی میگذرد...
همسایمون نذری آورده بود اومدم تشکر کنم قاطی کردم گفتم :خدا رو شکربیچاره فکر کرد ما داشتیم از گرسنگی می مردیم دو تا بهم داد....................مادر مادر بزرگم صد وبیست سالشه دیدمش لباس ورزشی پوشیده داره نرمش میکنه بهش گفتم ننه جون شما هم ورزش میکنی؟گفت:چرا که نه ...گفتم :فیسبوک هم میری ؟؟؟خخخخخخ گفت:پ ن پ . از فیسبوک میگردم.فکر کردی دوست پسری که الان تو فیسبوک داری کیه ؟؟؟؟؟؟؟دو دستی زدم تو سر خودم.
پـــــــروردگارا .....
دست نياز را به درگاه تو دراز مي کنم
و از کسي خواسته هايم را طلب مي کنم که هيچ گاه بر سرم منت نمي گذارد .
آرزوهايم را به تو مي گويم .
به تو که هميشه راز دار مني .
صمیمی تر از هميشه سر بر آستان ملکوتيت مي گذارم
و در دل دعا مي کنم و از تو مي خواهم که آرامش ، برکت و سلامتی را
برای خودم ، عزیزان و دوستانم ارزانی داری
الهی آمین
دست نياز را به درگاه تو دراز مي کنم
و از کسي خواسته هايم را طلب مي کنم که هيچ گاه بر سرم منت نمي گذارد .
آرزوهايم را به تو مي گويم .
به تو که هميشه راز دار مني .
صمیمی تر از هميشه سر بر آستان ملکوتيت مي گذارم
و در دل دعا مي کنم و از تو مي خواهم که آرامش ، برکت و سلامتی را
برای خودم ، عزیزان و دوستانم ارزانی داری
الهی آمین
دیشب به شوخی به بابام گفتم چی میشد جوونیت یکم بیشتر کار میکردی ماهم پولدار میشدیم،با حسرت سرشو تکون داد و گفت:اولا قصد ما از به دنیا اومدن تو این بود که دختر بشی و برکت زندگی،دوما از وقتی قدم نحست به این خونه باز شد برکت از زندگی ما رفت
سوما:گوه خوریش به تو نیومده...
یعنی دموکراسی تو خونه ی ما موج میزنه...
من دیگه هیچ حرفی ندارم...
سوما:گوه خوریش به تو نیومده...
یعنی دموکراسی تو خونه ی ما موج میزنه...
من دیگه هیچ حرفی ندارم...
بـــه نــظــر مــن
نـصـیـحـت کـردن تــوی خــانــواده بــایـــد ســامــانــدهــی بــشــه!
یــنــی مــثـلــا عــیــنِ "مـعـایـنـه فـنـی" یــه بــرچــســب بــزنــن روت کــه
قــبــلــا نــصــیــحــت شــدی! دوبــاره یــکــی نــیــاد در مــوردِ هــمــون مــوضـــوع حــرف بــزنـــه ....
عــاغــا بــد مـیـگـم؟
نـصـیـحـت کـردن تــوی خــانــواده بــایـــد ســامــانــدهــی بــشــه!
یــنــی مــثـلــا عــیــنِ "مـعـایـنـه فـنـی" یــه بــرچــســب بــزنــن روت کــه
قــبــلــا نــصــیــحــت شــدی! دوبــاره یــکــی نــیــاد در مــوردِ هــمــون مــوضـــوع حــرف بــزنـــه ....
عــاغــا بــد مـیـگـم؟
ســـلام داداش خوبی شرمنده دوست عزیز که دیر جواب دادم چون پدربزرگم وفات کرده بود برای همین جواب ندادم الان دیگه در خدمت هستم
خاطره یعنی
یه سکوت غیر منتظره میان خنده های بلند..
یه سکوت غیر منتظره میان خنده های بلند..
به سلامتی زانوهام!!!
که توتنهایی چیزی هست بغل کنم سرمو بزارم
روش و گریه کنم.....
که توتنهایی چیزی هست بغل کنم سرمو بزارم
روش و گریه کنم.....
یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه
بدی هاش یادت میرهنامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!
بدی هاش یادت میرهنامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!
چند وقتیست هر چه می گردم
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم
نگاهم اما
گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی می گردم
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...
هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم
نگاهم اما
گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد
و من همیشه به دنبال کسی می گردم
که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...
روزگاری خواهد رسید...
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...
به یاد من...
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!
همچنان که در آغوش دیگری خفته ای...
به یاد من...
ستاره هارا خواهی شمرد تا آرام شوی!
دلت هوایم را خواهد کرد...
به یاد خواهی آورد با هم بودن هایمان را...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را...
مطمئنم در آن لحظه در دلت میگویی: من تو را میخواهم!
آخرین برگ سفرنامه باران این است..
که زمین چرکین است...
که زمین چرکین است...
هر چه آید به سرم باز گویم "گذرد"
وای از این عمر که با "میگذر" می گذرد!!
وای از این عمر که با "میگذر" می گذرد!!
تحویــــل نمـــــی گیــــرمــ ســــالــــی را کـــته ...
بــــدون حضـــــور تــــو تحــــویـــل شــــــــود...
بــــدون حضـــــور تــــو تحــــویـــل شــــــــود...
بـــہ ωـَــلآمـتـــے مَــלּ
مَـنــے ڪِـــہ { بــآ ωـِــنِ ڪَـمَــҐ }
{ ڪِـثــآـᓅـَــت ڪـآرے } هــآے כُنــیــآ رو כیــכَҐ
مَــنــے ڪِـــہ تــو اوجـ { نــآرآـפـَــتــے }
{ لَــبــפֿـَــنــכ } زَـכَمــو گُـــᓅــتَـــҐ { פֿـــوبَـــҐ }
آرِه مَــنـے ڪِـــہ از {ـכوωــتــآҐ } زیــآـכ ضَــربِـــہ פֿــورכَҐ
مَــنــے ڪِـــہ هَــر { פֿـَــرے } از جــآش بُـلَــنــכ شُــــכ
اومَــــכ و تــو زِِنــכِگــیــҐ { כِـפֿـــآلَــت } ڪَــرכ
مَــنــے ڪِـــہ تــو כُنـیــآے { وآـᓆـِـعــے } وَ { مَــجــآزے } ڪُـلــے { כوωـــت } כآرَҐ
اَمــــآ ڪَـــωـــے { نَـפֿـــوآـωــت } پُــشـتَــҐ وآیـــωـــــہ
مَــنـے ڪِـــہ פֿــیــلـــــے هــآ رو { آروҐ } ڪَــرכَҐ
امــآ هـیــچـ وَـــᓆـــتـ نــآرآـפـَــــتــیــҐ رو { بــروز } نَـــכآـכَҐ
و اگَــر { بِــروز } כآـכَҐ ڪَـــωـــے آرومَــҐ { نَڪَــرכ }
بــآز مِثــلِــہ هَــمـیــشــہ
פֿــوכَمَــҐ و פֿـــــوכَҐ
و ایــــــــــــــלּ
نُـــᓆـــطـــہ { پــآیــآלּ } مَـــنِــــــہ
مَـنــے ڪِـــہ { بــآ ωـِــنِ ڪَـمَــҐ }
{ ڪِـثــآـᓅـَــت ڪـآرے } هــآے כُنــیــآ رو כیــכَҐ
مَــنــے ڪِـــہ تــو اوجـ { نــآرآـפـَــتــے }
{ لَــبــפֿـَــنــכ } زَـכَمــو گُـــᓅــتَـــҐ { פֿـــوبَـــҐ }
آرِه مَــنـے ڪِـــہ از {ـכوωــتــآҐ } زیــآـכ ضَــربِـــہ פֿــورכَҐ
مَــنــے ڪِـــہ هَــر { פֿـَــرے } از جــآش بُـلَــنــכ شُــــכ
اومَــــכ و تــو زِِنــכِگــیــҐ { כِـפֿـــآلَــت } ڪَــرכ
مَــنــے ڪِـــہ تــو כُنـیــآے { وآـᓆـِـعــے } وَ { مَــجــآزے } ڪُـلــے { כوωـــت } כآرَҐ
اَمــــآ ڪَـــωـــے { نَـפֿـــوآـωــت } پُــشـتَــҐ وآیـــωـــــہ
مَــنـے ڪِـــہ פֿــیــلـــــے هــآ رو { آروҐ } ڪَــرכَҐ
امــآ هـیــچـ وَـــᓆـــتـ نــآرآـפـَــــتــیــҐ رو { بــروز } نَـــכآـכَҐ
و اگَــر { بِــروز } כآـכَҐ ڪَـــωـــے آرومَــҐ { نَڪَــرכ }
بــآز مِثــلِــہ هَــمـیــشــہ
פֿــوכَمَــҐ و פֿـــــوכَҐ
و ایــــــــــــــלּ
نُـــᓆـــطـــہ { پــآیــآלּ } مَـــنِــــــہ
بین شخصیت های کارتونی که دوسشون داریم
پینوکیو با همه فرق می کند
نه به خاطر پری مهربون ؛
به خاطر اینکه می خواست ” آدم ” بشه !
پینوکیو با همه فرق می کند
نه به خاطر پری مهربون ؛
به خاطر اینکه می خواست ” آدم ” بشه !
خــــدایـــا به آسمانت بگو ؛
تا می تواند برف هایش را به زمین هدیه دهد !
آنقدر که بشود آدم ساخت . . . فقط آدم !
حتی برفی و سرد ! آدم هایی که تو ساختی عهد شکنند !
اما آدم های برفی عمرشان به شکستن عهد و پیمان نمی رسد !
تا می تواند برف هایش را به زمین هدیه دهد !
آنقدر که بشود آدم ساخت . . . فقط آدم !
حتی برفی و سرد ! آدم هایی که تو ساختی عهد شکنند !
اما آدم های برفی عمرشان به شکستن عهد و پیمان نمی رسد !
گاهی اوقات باید بگذری !
و بگذاری و بروی . . .
وقتی می مانی و تحمل می کنی ؛
از خودت یک احــــمق مـــــی سازی !
و بگذاری و بروی . . .
وقتی می مانی و تحمل می کنی ؛
از خودت یک احــــمق مـــــی سازی !
↰ بی اعتمادم ↱
↰ميدونی چرا⁉⁉↱
⇈چون کبريتی دستمو ⇈
⇍سوزوند که روش نوشته بود⇏
↩بی خطر↪
⇙هِی رفيق به هر کسو ناکس⇘
☜ #اعتـــــــــــــــــــماد نکن☞
↰ميدونی چرا⁉⁉↱
⇈چون کبريتی دستمو ⇈
⇍سوزوند که روش نوشته بود⇏
↩بی خطر↪
⇙هِی رفيق به هر کسو ناکس⇘
☜ #اعتـــــــــــــــــــماد نکن☞
دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست..
اگر برف بیاید هست..
اگر برف نیاید نیست..
مثل دنیای مــن..
اگر تــو باشی هستم..
اگر نباشی …..!
اگر برف بیاید هست..
اگر برف نیاید نیست..
مثل دنیای مــن..
اگر تــو باشی هستم..
اگر نباشی …..!
سیگار بهانه است..
و من بــــــاز...
عمیق تر پک می زنم...
تا خاکستر کنم...
روزهای بر باد رفته ام را...!!!
و من بــــــاز...
عمیق تر پک می زنم...
تا خاکستر کنم...
روزهای بر باد رفته ام را...!!!
رفــــاقــتِ مــنو عشقـَــــم مثـلـــــہ پـیــــازه...
لایـــــــہ هاش بـہ هم چـسـبـیــכه...
هرکـــے بخـــواـכ جـــــכاموטּ کـنــــہ اشـکـش כرمیــــاـכ
لایـــــــہ هاش بـہ هم چـسـبـیــכه...
هرکـــے بخـــواـכ جـــــכاموטּ کـنــــہ اشـکـش כرمیــــاـכ
بـه سـلامـــــتـی آرمــیــن 2 اف ام
کـــــــــــــــــ . . . . . ــــــــــــــــــه
یــــــادمــــــــــــــــــ ــــــــون داد
کـسـیـکـــــــــــه خـیـانـت مـیـکـنـه
نـبـایـــــــــــد تـــــــــــــرکـش کـرد
بـایـ⇠ــــــــد دفــــــــنـــــــش کـرد !
کـــــــــــــــــ . . . . . ــــــــــــــــــه
یــــــادمــــــــــــــــــ ــــــــون داد
کـسـیـکـــــــــــه خـیـانـت مـیـکـنـه
نـبـایـــــــــــد تـــــــــــــرکـش کـرد
بـایـ⇠ــــــــد دفــــــــنـــــــش کـرد !
با تـــــــــو نیستـــــــــم,
با تـــــــــو نیستـــــــــم,
به خــــــــوבت نگیر, اصلا تو یکے نخــــــــوان..
בارم با خـــوבم زمزمه میکــــنم..
با خـــــوבم حـــــرف میزنم
בلگـــــــیرم از اـבم هایے که مے اینـב و
مے رونــــב و پشت ســـرشان را هم نـــگاه نـــمے کنـــنــــב.
نمے بیننـב پشت ســــرشان به جاے کاســــه ے اب,
اشــــــک ریخته مے شــــــوב...
به جاے خـــــــــבاحافظے بغــــض مے کننـב...
از تو בلگــــــیر نیستم عشــــقم,
رفـــتن حــــــــق اـבم هاست!!
سر به گـــــوش من بگـــــذار و ارام بگـــــو:
"ـבوســــــــــــتت בارم"
از چــه مے ترسے عشـــــــقم؟!
فـــــــرבا בوباره مے توانـــــے انـــــکار کنـــــی!!!
با تـــــــــو نیستـــــــــم,
به خــــــــوבت نگیر, اصلا تو یکے نخــــــــوان..
בارم با خـــوבم زمزمه میکــــنم..
با خـــــوבم حـــــرف میزنم
בلگـــــــیرم از اـבم هایے که مے اینـב و
مے رونــــב و پشت ســـرشان را هم نـــگاه نـــمے کنـــنــــב.
نمے بیننـב پشت ســــرشان به جاے کاســــه ے اب,
اشــــــک ریخته مے شــــــوב...
به جاے خـــــــــבاحافظے بغــــض مے کننـב...
از تو בلگــــــیر نیستم عشــــقم,
رفـــتن حــــــــق اـבم هاست!!
سر به گـــــوش من بگـــــذار و ارام بگـــــو:
"ـבوســــــــــــتت בارم"
از چــه مے ترسے عشـــــــقم؟!
فـــــــرבا בوباره مے توانـــــے انـــــکار کنـــــی!!!
ﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻗـــﺎﻧـــﻮﻥ ﺩﺍﺭﺩ !
ﺍﻟﮑــﮯ ﻧﯿﺴﺘـــ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﻣﺤﮑﻤـ ﺑﺎﺷـــﮯ ،
ﻣﺘﯿـﻦ ﺑﺎﺷﮯ ،
ﯾﮑـ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﮯ ﻭ ﯾﮑـ ﺭﻧﮕـ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻣـ ﺗﻮﺍﻧﺘـ ﺗﮑﯿـﮧ ﮔﺎﻫـ ﺷﻮﮮ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﺸﻨﻮﮮ !
ﺁﺭﺍﻣـــﺶ ﺑﺒﺨﺸﮯ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﺑﻐـﺾ ﻫﺎﯾﺘــــ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﮮ ...
ﺑﺎﯾـﺪ ﺳﻨﮕﯿـﻦ ﺑﺎﺷـــﮯ !
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﮮ ﭘِـﺪﺭﮮ ﮐﻨـﮯ !
ﺯﻣﯿـﻦ ﺑﺎﯾـﺪ ﻟﺬﺗــــ ﺑﺒﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑـﮧ ﮔﺎﻣﻬــــاﮮ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﻣﮯ ﭘﺬﯾﺮﺩ !
ﻭ ﭘﺮ ﺭﻧﮕـ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤـﮧ ﮮ ﺍﯾـﻦ ﻫﺎ، ﺑﺎﯾـﺪ ﻣَــــــﺮﺩ ﺑﺎﺷـــے
ﺍﻟﮑــﮯ ﻧﯿﺴﺘـــ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﻣﺤﮑﻤـ ﺑﺎﺷـــﮯ ،
ﻣﺘﯿـﻦ ﺑﺎﺷﮯ ،
ﯾﮑـ ﺩﻝ ﺑﺎﺷﮯ ﻭ ﯾﮑـ ﺭﻧﮕـ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻣـ ﺗﻮﺍﻧﺘـ ﺗﮑﯿـﮧ ﮔﺎﻫـ ﺷﻮﮮ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﺑﺸﻨﻮﮮ !
ﺁﺭﺍﻣـــﺶ ﺑﺒﺨﺸﮯ !
ﺑﺎﯾـﺪ ﺑﻐـﺾ ﻫﺎﯾﺘــــ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﮮ ...
ﺑﺎﯾـﺪ ﺳﻨﮕﯿـﻦ ﺑﺎﺷـــﮯ !
ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﮮ ﭘِـﺪﺭﮮ ﮐﻨـﮯ !
ﺯﻣﯿـﻦ ﺑﺎﯾـﺪ ﻟﺬﺗــــ ﺑﺒﺮﺩ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑـﮧ ﮔﺎﻣﻬــــاﮮ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﻣﮯ ﭘﺬﯾﺮﺩ !
ﻭ ﭘﺮ ﺭﻧﮕـ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻫﻤـﮧ ﮮ ﺍﯾـﻦ ﻫﺎ، ﺑﺎﯾـﺪ ﻣَــــــﺮﺩ ﺑﺎﺷـــے
مــن بــــه ↩ عــشــْق ↪ اعـــتقــــــــادے نــــــدارمــــــ
نمــــــــــی خــوامــــــ عــــــــآشـــــــــــــق شــــــــــمـ
................ چـــــــــــــــــــــونــــــ ـــــــــــــــ ............
عــــــآشــــــق شــــــدنـــو دوســــــ نـــــــــــــدارمـــــْ
نه مـــشتــی ! فــــک نَکـــــــن شـکــــــسـت خـــوردم
امـا شـکـســت خـــیلـیا رو دیــــــدم با چـــشـم خـــودم
نمــــــــــی خــوامــــــ عــــــــآشـــــــــــــق شــــــــــمـ
................ چـــــــــــــــــــــونــــــ ـــــــــــــــ ............
عــــــآشــــــق شــــــدنـــو دوســــــ نـــــــــــــدارمـــــْ
نه مـــشتــی ! فــــک نَکـــــــن شـکــــــسـت خـــوردم
امـا شـکـســت خـــیلـیا رو دیــــــدم با چـــشـم خـــودم
ســـــَر یہ جروبَحـــــث ســـــاده چقـــَــد دور شدی ازم
یـــــادتہ میگُفـــــتے وِلت نمیـــــڪُنم بہ قرآن قســـــم
بہ هر کے دل بســــــــــتَم ازش بــَــــــــد دیدم
دیگہ عاشـــــق نمـــــیشَـــــم از عِشـــــق تــَـــرسیدم
مـــــیگن بہ هـــــرچے بــِـــخندی ســَـــرٺ میـــــاد
خــــُـدا بگـــــو بہ تنـــــہایے ڪے خَنـــــدیدَم
یـــــادتہ میگُفـــــتے وِلت نمیـــــڪُنم بہ قرآن قســـــم
بہ هر کے دل بســــــــــتَم ازش بــَــــــــد دیدم
دیگہ عاشـــــق نمـــــیشَـــــم از عِشـــــق تــَـــرسیدم
مـــــیگن بہ هـــــرچے بــِـــخندی ســَـــرٺ میـــــاد
خــــُـدا بگـــــو بہ تنـــــہایے ڪے خَنـــــدیدَم
بـــه بعـــــــــــضـــيـــــــــا بايـــــــــــــــــد گـــــــــفـــــــت
اگـــــه لـــــــايكـــــــــــــت ميكـــــــــنــــــم واســــــــــه
مـــــــتــــن قـــــشـــــنگـــتــه نــه خـــــــود مـــشـــنگــــت
خــــــــــــــودتــــــــــ و نـــــــگـــــــیــــــرعـــــ ـــزیــــــــــــزم
خــــــــــــــــود درگـــــــــیـــــــــری مـــــیـگــــــــــــــــیــــ رے
هـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــه
هیس. . .
بگذارید برود. . .
ماندن التماسی نیست. . .
بهای سنگینی دادم تا فهمیدم. . .
کسی که قصد ماندن ندارد را باید راهی کرد. .
بگذارید برود. . .
ماندن التماسی نیست. . .
بهای سنگینی دادم تا فهمیدم. . .
کسی که قصد ماندن ندارد را باید راهی کرد. .
مــــــنظورم بــــــه
خیلیــــــــــــاس
کـــه بــــدونـــــــــــن
اینجوریــــاس☞
√همـــــــــیشه ســـــرم
بـــــــــالاس
چــــــــون بالاســـــرم
خـــــــــداس√
♡خــــیلی وقـــتا تــو
خــودمــــــــــــم
چـــون مـــــن عاشـــق
خــــودمـــــــــــم♡
✘گــــاهی وقــتا
هستـــم رو فـــاز
گاهــــی وقتــــام
هـــی فــاز رو فـــاز✘
††حــــالا شــــمام هــــی
بـــــــه خـــــــــــودت†† ⊆بـــــــــــــــــناز
ﺗﻨـﻬﺎ ﭼﯿـﺰﯼ ﮐﻪ ﻃﻌـﻤﺶ ﻫـﯿﭻ ﻭﻗـﺖ ﻋـﻮﺽ ﻧﻤﯽ ﺷـﻮﺩ ... ﺟـﺪﺍﯾﯿـﺴـﺖ ... ﻫﻤﯿـﺸﻪ ﺗـﻠـﺦِ ﺗـﻠـﺦ ...